اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

تو بخندی...هم چی خوبه، بخند....

وقتی اومدیم خونه

بگذریم از اینکه چند روز فقط درد بود....ولی لذت بخش ترین دردی بود که تا حالا تحمل کرده بودم....زیبا ترین حسی که تا حلا تجربه کرده بودم ...حس مادری بود....وقتی دنیا اومده بودی فقط 3کیلو 200 بودی راحت با یه دست می تونستم بغلت کنم .....عززززییییزمممم......نمی دونی بابا چون پرسنل بیمارستان بود چها کرد...بزرگ شدی فیلمشو نشونت میدم....همه اومده بودن....خاله...داییی.....عمو.....عزیز ....اقاجون....بابایی....مامان عزیز....وقتی اوردیمت خونه همه بودن .....پنج شنبه بود اومدیم خونه....جمعه و شنبه هم تعطیل بود......جمعه و شنبه رو دعوت گرفتیم از عزیزان....چه روزایی بود....چه قدر غصه می خوردم که هنوز چشماتو باز نمی کنی عزیزم....... ...
10 مهر 1393

عزیز مامان

نمی دونم چرا عکسای روز تولدتت رو نمی تونم اپلود کنم....فک کنم مشکل از اینترنته ...
10 مهر 1393